شهری که مردمش حال و هوایی متفاوت دارند

به گزارش وبلاگ پایگاه داده، در شهر یزد هیچ فرد غیرمسلمانی کافر خطاب نمی گردد و حتی مسیحیان نیز با عنوان مردمان خارجی یاد می شوند؛ زرتشتی و یهودی و مسلمان در مجاورت هم خانه دارند و عقیده اصلی همگان بر پایه فرهنگ نوع دوستی و رعایت حقوق بشر است. این خبر درباره شهری با نذرهای عجیب و فرهنگ مردم یزد هست.

شهری که مردمش حال و هوایی متفاوت دارند

این ها بخشی از سخنان امیر رضا وزیری، هنرمند یزدی و از پیشکسوتان حوزه گردشگری شهر یزد، شهری با نذرهای عجیب است که در قالب خاطراتش از گذشته های نه چندان دور این کهن شهر و فرهنگ مردم یزد بیان می نماید.

وزیری در گفت وگو با خبرنگار ایسنا پیرامون حال و هوای آن دوران به خاطراتش از زمان کودکی و قدم زدن با پدر در کوچه و خیابان های کاهگلی شهر یزد یا شهری با نذرهای عجیب اشاره و آن را این گونه توصیف می نماید: دستم را محکم گرفته بود و با گام های مردانه اش هم قدم شده بودم، البته گاهی هم ناگزیر مجبور به دویدن همراهش می شدم. پدر با کت و شلوار اتو کشیده، کفش براق واکس زده و کلاه مشکی دور دار بر سر، گام برمی داشت و یقه پیراهن سفیدش را مرتب می بست، گویی در یک چشم به هم زدن پوشش مردان اصیل یزدی را به رخ همگان می کشید.

وی در ادامه راجع به ادب و احترام یزدی ها در بین فرهنگ مردم یزد نیز این چنین می گوید: گاهی با سلام و احترام و احوال پرسی های گذرا و دست به سینه شدن و حالتی نیمه تعظیم در مقابل رهگذران از الفاظی مانند ارادتمندم و سایه شما مستدام استفاده می نمایند و به مسیرش ادامه می دهند؛ ما هم از کوچه های کاهگلی بازارچه محله قدیمی زرتشتی ها می گذریم، محله ای که در آن، بعضی از زنان رهگذر با پوشش و لباس غیرمعمول و چادرهای گلدار و خوش رنگی که بر سر پیچده و تا زیر زانوهایشان آویزان است جلوتر سلام می نمایند.

پدرم می گوید آن ها زنان زرتشتی هستند که اصالت ایرانی و دیرینه ای دارند، زنانی مهربان، با ادب، درستکار، نجیب، با اخلاق و آرام هستند و قرن ها در این شهر و در کنار ما مسلمانان زندگی محبت آمیز ای دارند.

وزیری از قول پدرش درباره فرهنگ مردم یزد اضافه می نماید: در شهر یزد هیچ فرد غیرمسلمانی کافر خطاب نمی گردد و حتی، مسیحیان نیز با عنوان مردمان خارجی یاد می شوند.

او صحبت جمع های مردانه شهر یزد را نیز محدود به تشریح حال همشهریان می داند و باز هم از قول پدرش این گونه توصیف می نماید: در جمع های مردانه اغلب حرف از این است که فلانی وضع مالی خوبی دارد و خیرمند است و مومن.

وی با بیان اینکه گاهی نذرهای عجیب مردمان یزد هم در این جمع ها نقل محفل می شده، تصریح می نماید: مثلاً عنوان می شد که فلانی مقداری پول نذر نموده تا سنگ های سر راه مردم را که در تاریکی شب باعث زمین خوردن آن ها می گردد، جمع نمایند. البته نذرهای فرهنگی عجیب تری هم ادا و نقل می شد که برای این مردمان جای تعجبی نداشت.

این هنرمند پیشکسوت یزدی از حال و هوای مهر دوستی و مهربانی و صمیمیت گذشته شهر یزد نیز می گوید و بیان می نماید: گاهی از میدان خان و از زیر بازارچه که می گذشتیم حتی جز در ایام سوگواری نیز آوای دسته های سینه زنی و روضه ها، طنین می انداخت. گاهی هم مردی با شال سبز رنگ پیچیده بر سر، نزدیک می شد و با پدر صمیمانه حرف می زد؛ از کنار دیگ ها و ظروف مسی و آن سر و صدای کوبه ها و چکش ها که می گذشتیم، وارد مغازه ای می شدیم و در کاسه های سفالی میبدی، فالوده می خوردیم.

وی در ادامه ذکر خاطراتش از آن دوران استان یزد ادامه می دهد: یخ های سرد داخل کاسه های فالوده را در دهان نگه می داشتیم، انگار همان یخ ها و برف های کوهستانی سردخانه طزرجان بود که مرد فالوده پز داخل کاه و گونی پیچیده و نگهداری می کرد.

این هنرمند یزدی دست خیر یزدی ها و اندیشه نیکی که پشت هر اقدامی داشتند را از گذشته این گونه توصیف می نماید: یزدی ها در امور خیر همواره شریک بودند و دستشان به کارهای خیر زیادی می رفت. دارندگان، آب انبارهایی برای رفاه حال مردم می ساختند و گاهی براساس باورهای اشتباه در آن موقع، دو شیر آب نصب می کردند تا زرتشتیان نیز بتوانند از آن آب استفاده نمایند.

وزیری در خصوص فرهنگ صرفه جویی یزدی ها نیز تصریح می نماید: آن روزها مردم یزد، پشت بام های گلین خانه های خود را آب پاشی می کردند تا شب هنگام، تشک هایشان را بر آن پهن نمایند و در خنکای شب های کویر بخوابند. البته غروب ها که کمی از آب پاشی می گذشت، عطر خوش آب و گل مانند عطر کاهو و سنکنجبین یزدی ها در فضای خانه می پیچید.

وی در بخش دیگری از خاطراتش از دوران قدیم اضافه می نماید: خانه های یزدی ها همواره مرغ و خروس هایی هم داشت تا از ته مانده های غذای سفره اهالی خانه استفاده نمایند. خلاصه که در این شهر چیزی دور ریخته نمی شد و حتی باران هم بی فایده در گل فرو نمی رفت.

وزیری با بیان اینکه حیوان دوستی در خون مردم یزد است، می گوید: آن روزگار تمام کوچه های شهرمان گربه داشت، سگ ها نیز در بعضی از کوچه های شهر پرسه می زدند و من که همواره قران بدست به خانه ملا منّور برای یادگرفتن قران می رفتم، این سگ و گربه ها را نظاره می کردم و گاهی هم می ترسیدم.

او ادامه می دهد: خیرمندان یزدی به فکر همین سگ و گربه های کوچه های شهرشان نیز بودند به طوری که به خاطر دارم که پدر هم می گفت، یک مرد خوب که تجارتش روبه راه بوده و دستش به دهانش می رسد، نذر نموده و افرادی را فرستاده تا هر روز آشغال گوشت و استخوان از قصابی بگیرند و به سگ و گربه های ولگرد بدهند.

وزیری خاطرنشان می نماید: حتی حکایت بادگیرهای این منطقه از ایران هم این گونه است که این سازه های دربردارنده فرهنگ و تمدن مردم یزد، آغوششان به سوی پرندگان باز است به طوری که زمان ساختن بادگیر، صاحبان آن ها سفارش می کردند تا نوعی ظرف سفالی در کف بام کوچک بادگیر برای ذخیره آب باران نصب گردد تا پرندگان برای برطرف تشنگی از آب درون این ظروف استفاده نمایند.

این هنرمند یزدی تاکید می نماید: هنوز هم در این شهر جهانی، زرتشتی و یهودی و مسلمان در مجاورت هم خانه دارند و عقیده اصلی برپایه فرهنگ نوع دوستی و رعایت حقوق بشر محسوب می گردد. مردمانش به همه احترام می گذارند و حتی برای حیوانات و طبیعت نیز ارزش قائل هستند.

منبع: ایسنا

منبع: همگردی

به "شهری که مردمش حال و هوایی متفاوت دارند" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "شهری که مردمش حال و هوایی متفاوت دارند"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید